داستان‌های نگفته

Saturday, February 9, 2008

 نیشَت را ببند عوضی!


خنده ندارد احمق! تمامش تقصیر توست. همه‌اش. همه‌ی آن کثافت‌کاری‌ها. تمام آن فکرهای احمقانه. مثلا که چه آن خزعبلات؟ همان دست‌خط‌ها که می‌نوشتی و می‌زدی به دیوار! یادت رفته، هان؟ من ِ ننه‌مرده را بگو چه خیال می‌کردم آدم شدی. ولت کرده‌بودم به امان خدا که منورالفکر شده جان ِ خودش. بدبخت "حسین میرعماد" که یکسر می‌آمد و می‌نشست این‌جا و زل می‌زد به تو؛ و تو هی وِر می‌زدی. ردیف و منظم. آن‌قدر چرند می‌بافتی که شب می‌شد. آخرش بدبخت ذوق‌زده و کور و منگ برمی‌گشت خانه.
از اولش هم دهانت زیادی باز بود. عین سی‌ودو تا دندان پیدا بود؛ مثل الآن. مگر نمی‌گویم نخند مردک. دم از حقوق فلان و بهمان می‌زدی؛ و استغفرالله‌های آقاجان بود که بلندتر می‌شد. بیچاره پیرمرد حق داشت. به خیالت که چه؟ کجای دنیا را گرفتی؟ دلت خوش بود به آن دو وجبی که مانده بود تا بلندگو بیاید دستت. من ِ احمق چه هورایی می‌کشیدم آن وسط‌ها. قند توی دلم آب می‌شد.
همان‌وقت‌ها بود که بلوز آبی کمرنگ پوشیدی و کراوات زدی و نیشَت را باز کردی و برای همیشه تمرگیدی توی این قاب.








Dec 10, 2006 |
Jan 8, 2007 |
Feb 13, 2007 |
Feb 16, 2007 |
Apr 29, 2007 |
May 7, 2007 |
May 8, 2007 |
May 19, 2007 |
May 26, 2007 |
Jun 8, 2007 |
Jun 9, 2007 |
Jun 10, 2007 |
Jun 19, 2007 |
Jul 1, 2007 |
Jul 29, 2007 |
Aug 5, 2007 |
Sep 22, 2007 |
Nov 17, 2007 |
Nov 26, 2007 |
Nov 27, 2007 |
Dec 19, 2007 |
Jan 13, 2008 |
Jan 16, 2008 |
Jan 30, 2008 |
Feb 9, 2008 |
Mar 2, 2008 |
Apr 4, 2008 |
Apr 26, 2008 |
May 26, 2008 |
May 30, 2008 |
Jun 1, 2008 |
Jul 2, 2008 |
Jul 9, 2008 |
Jul 14, 2008 |
Sep 6, 2008 |
Oct 3, 2008 |
Dec 2, 2008 |
Jan 5, 2009 |
Jan 18, 2009 |
Jan 28, 2009 |
Feb 3, 2009 |
Mar 9, 2009 |
Apr 11, 2009 |
Aug 25, 2009 |
Nov 22, 2009 |
Mar 3, 2010 |
Aug 11, 2010 |